نمی دونم چرا ولی امشب می خوام بنویسم
می خوام بنویسم
امشب دلتنگم
دلتنگ خیلی چیزا
ساز زدم اما بازم آرومم نکرد
یادمه چند وقت پیشا به مامان گفتم فقط چند تا چیزه که آرامش میده بهم
سازم,قرآن و نماز خوندن
یه حس قریبی دارم خیلی قریب
کاشکی می دونستم چی می خوام بگم
فقط می تونم بگم دلتنگم
نمی دونم تابحال کسی انتظار کشیده یا اینکه تا بحال شده یه مدتی منتظر کسی یا خبری باشه
امشب و هر شب منتظرم
ای کاش درست می دونستم که منتظر چیم و کی ام!!
می نویسم تا یه کوچولو هم که شده سبک بشم
می نویسم تا فکر کنم با یکی دارم حرف می زنم..
الهی, آرامش در دست توست,مرا آرامش بخش.
الهی,بیچاره پناه آورده را از خویش مران و از میوه پاداشت به ما بچشان.
* و امروز این تو هستی که دنیای دیگری را خواهی ساخت *
رؤیا فاصله را نمی شناسد ؛ بعد ندارد ؛ مرز ندارد
چراکه.. شاید اکنون این منم کنار تو .. . . گرمای نفس هایم را حس نمی کنی..! ؟
آنان که رنگ پریدگی پائیز را دوست ندارند نمی دانند پائیز همان بهاریست که عاشق شده است...
سلام .
با با دل تنگی هم خونه شدیم.هم خونه بدیه.
اما به این هم خونه توجه نکن.
با سلام
دعوتتون میکنم به نفس تنگی مرداب
خیلی خوشحال میشم رد پاتون رو در حوالی این خانه ببینم
نیلوفر فراموش نشود
خدانگهدار
امشب دلتنگم امشب هم مثل شب های گذشته همه چیز ساکت و آرام است
و من برای شکستن این سکوت هیچ کاری نمی کنم
تنها سکوت
تنها انتظار
انتظار گرمای نگاهش